دوباره حس دلتنگی میکنم
eshgh bazi
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.عزیزم فقط نظر یادت نره

پيوندها
tanhai
anti love
بهترین چت فارسی
عاشقان بی دل
ستاره جزیره
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان tanhai و آدرس kiss.me.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 25
بازدید کل : 64745
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
sheida

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : sheida

 

 

 

 

 

این روزا دوباره حس دلتنگی سختی اومده سراغم ...نه می تونم بی خیال بشم و نه می تونم کاری کنم.خدا جوووونم خودت کمک کن .

 

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟

از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.

از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟

از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟

ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.

از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قلبی که تو را خواست؟

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگشت اتهام بزند.

شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکار شناخته شدم.

نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی و از این آشیان پریدی...

((ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود...
ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم.
ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت،
بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن
و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم... ))

امّا امشب می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی شود.
چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم.

امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری...
چون این بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم
و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را...

باور کن...

که دیگر باور نخواهم کرد عشق را... دیگر باور نمی کنم محبت را...
و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد...

 

  



نظرات شما عزیزان:

مبین-هیتلر
ساعت19:44---18 تير 1391
سلام اجی جان من یه وب ضد دختر زدم اگر دوست داشتی لینک کنپاسخ:سلام دادا مرسی که بازم بهم سرزدی.من به وبت اومدم ولی جایی نه واسه نظر داشت نه جایی واسه لینک کردن..

مبین-هیتلر
ساعت21:45---13 تير 1391
باسلام خدمت مدیریت وبلاگ وب بسیارزیبایی دارین امدیوارم موفق باشید پاسخ:مرسی عزیزم که منت گذاشتیو به ما سر زدیو نظرتو دادی.بازم به ما سر بزن خوشحال میشیم.

amirhassan
ساعت9:38---8 تير 1391
سلام ممنون که اومدی این یعنی به نظراتت ارزش قاعل میشی لینکت کردم

amirhassan
ساعت9:38---8 تير 1391
سلام ممنون که اومدی این یعنی به نظراتت ارزش قاعل میشی لینکت کردم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: